۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۷
مردسالاری در سریلانکا

پدرسالاری چیست؟ طبق تعریف پدرسالاری یک سیستم اجتماعی است که در آن مردان معمولاً دارای اختیار و مسئولیت بیشتری هستند.

پدرسالاری چیست؟ طبق تعریف پدرسالاری یک سیستم اجتماعی است که در آن مردان معمولاً دارای اختیار و مسئولیت هستند. در انسان شناسی، به ساختار خانواده یا قبیله ای اشاره دارد که در آن پدر یا بزرگ ترین مرد هژمونی درون خانواده را در دست دارد، در حالی که در نظریه فمینیستی، ساختار اجتماعی گسترده تری را در بر می گیرد که در آن مردان به طور جمعی بر هنجارها و نهادهای اجتماعی تسلط دارند. شما ممکن است با این تعریف خاص موافق باشید یا نباشید، اما مهم نیست که به کجا نگاه کنید، تعاریف بیشتر یکسان است: مردان بر زنان تسلط دارند. مردان برتر از زنان هستند.

اما آیا این مردسالاری مسلط است یا هژمونیک؟ سلطه از اجبار استفاده می کند در حالی که سلطه مبتنی بر رضایت است.   چه زنی در پاسخ به سلطه به مردسالاری رضایت می دهد؟   ممکن است بخشیده شوید اما باز هم اشتباه می کنید. این بدان معنا نیست که هیچ اجباری وجود ندارد. به عنوان مثال، خشونت فیزیکی و جنسی علیه زنان، اجبارهایی هستند که مردسالاری را تداوم می بخشند، اما نمی توان آنها را تنها با اجبار درک کرد.

مردان = عاملان و زنان = قربانیان را نمی توان به سادگی درک کرد. تسلط مردسالاری بر زنان در واقع برچیدن آن را دشوارتر می کند. مشکل سناریوهای ساده شده این است که تقاطع ها را نادیده می گیرند. به عنوان مثال، چگونه یک زن از یک طبقه اجتماعی بالاتر بر مردی از طبقه اجتماعی پایین تر اعمال قدرت می کند یا اینکه چگونه یک زن سفیدپوست از یک مرد سیاهپوست یا قهوه ای قدرت بیشتری دارد که نه تنها در کشورهای سفید پوست بلکه در کشورهای قهوه ای و کشورهای سیاه پوست می بینیم.

البته این بر اساس قدرت بدنی نیست، بلکه به دلیل افسردگی است ("اینها افراد درجه سه بی سواد هستند، اینطور نیست؟ ") یا با تبعیض (ورودی خدمتکاران، سرویس های بهداشتی خدمتکاران) یا درخواست احترام (به نام "خانم").

زمانی که مردان تابع جهت گیری طبقه اجتماعی، نژاد/قومیت، شهروندی، کاست و زبان هستند، در دسترس ترین راه برای اثبات تسلط خود متوسل شدن به زور فیزیکی – حمله و تجاوز – است تا مردان واقعی در نظر گرفته شوند. در این زمینه حتی متهم شدن و زندانی شدن هم بازدارنده نیست.   این نشان دهنده تعهد به یک مرد واقعی است و هر چه مجازات بیشتر باشد، تعهد بیشتری را می طلبد. اما حتی در غیاب تلاقی، باید ببینیم که چگونه مردان قربانی و زنان مجرم هستند.

مردان متاثر از مردسالاری

ما با یک دنیای باینری روبرو هستیم. زن و مرد هستند.   ما لباس‌های جنسیتی، اسباب‌بازی‌های جنسیتی، افتخارات جنسیتی و حتی نام‌هایی داریم که برای جنسیت کدگذاری شده‌اند. با دیدن نام به صورت چاپی قبل از ملاقات با فردی که جنسیت را می شناسد. اگر سریلانکایی هستید، تجربه کرده اید که وقتی با خارجی هایی ملاقات می کنید که فکر می کنند شما زن هستید، این کار شکست می خورد. سپس مجموعه ای از رفتارهای انسانی را داریم که با جنسیت مشخص می شوند. دلسوز بودن یا حساس بودن را زنانه و شجاع بودن را مردانه می بینند.    دنیایی از مردان بی احساس دقیقاً همان چیزی است که ما می خواهیم، و جامعه (مردان و زنان در مجموع) از ما (مردان و زنان به صورت جداگانه) انتظار دارند که جنسیت تعیین شده ما باشد، با رفتارها سازگار باشید. به عنوان مثال، من خیلی زود یاد گرفتم که مردان واقعی گریه نمی کنند. در نزدیک به چهار دهه نوجوانی و جوانی، من فقط یک بار در ملاء عام گریه کردم و آن هم در مکانی پر از افرادی بود که به آنها اعتماد کردم.

هنگامی که ما مردان را از مجموعه ای از رفتارهای انسانی که خودسرانه برچسب زنانه می زنند جدا می کنیم، آنها را از آن جنبه های انسانیتشان جدا می کنیم. مردان ابتدا در مردسالاری رنج می‌برند، زیرا از بیان کامل انسانیت خود محروم می‌شوند تا به عنوان انسان‌های واقعی دیده شوند و پذیرفته شوند. در نتیجه ما از سلامت روانی و عاطفی خود رنج می‌بریم و نزدیکانمان به این دلیل که پسران، برادران، شوهران و پدران بی‌احساس و بی‌توجهی هستیم، رنج می‌بریم. آنها زمانی رنج می‌برند که تنها راه‌های قابل قبول برای کاهش تنش بین اینکه چه کسی هستیم و چه کسی می‌خواهیم خودمان باشیم، همگی برای آسیب رساندن به آنها انجام می‌شود. ما می‌توانیم نسبت به عزیزانمان بی‌تفاوت باشیم (پدر مجاز است برای خانواده‌اش خیلی شلوغ باشد، یک زن، بنابراین از مردان موفق سؤال نمی‌شود که چگونه بین کار و خانواده خود تعادل برقرار می‌کنند). ما ممکن است درگیر خشونت باشیم (چرا به زنان آموزش داده می شود که شریک زندگی خود را عصبانی نکنند) یا ممکن است در حال ترشح مواد شیمیایی (دخانیات، الکل و سایر گزینه ها) باشیم.

به جز در چند کشور مترقی، ما مرخصی پدری را برای پدران انکار می کنیم، زیرا برای پدران مهم نیست که با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند، و سپس تعجب می کنیم که چرا پدران دور و بی ارتباط هستند. حتی در حوزه‌هایی که مرخصی پدری ارائه می‌دهند، من گمان می‌کنم که انگیزه‌ها اقتصادی است که در آن مادر بیشتر از پدر درآمد دارد، یا کودک محوری است که نیاز کودک به پیوند با پدر را تشخیص می‌دهد، نه شناخت نیاز انسان به پدر برای پیوند با فرزندش... بنابراین ما با کلینیک های بارداری و زایمان تماس می گیریم، آنها را در زمان هایی برنامه ریزی می کنیم که مردان مرخصی ندارند، و سپس زمانی که مردان حاضر نمی شوند دست خود را فشار می دهیم.

زنان در مردسالاری جنایتکار هستند

چند ماه پیش من و همسرم در اتوبوسی بودیم که توسط شخصی که پشت سرش نشسته بود چندین بار او را به طور نامناسب لمس کرد. در این مورد با او بحث شدیدی داشتیم و حدس بزنید چه کسی از او دفاع کرد؟ این نقش آرامش‌بخش از خانم‌ها انتظار می‌رود، زیرا می‌دانند که اگر آرام نشوند، در مدت کوتاهی اوضاع زشت می‌شود. اما همچنین تضمین می‌کند که مشکل تداوم می‌یابد، زیرا آنها اساساً از قربانی خشونت می‌خواهند که آن را نادیده بگیرد، آن را جذب کند و به خدمت ادامه دهد. به هر حال، این استقامت در برابر ناملایمات بخشی از یک زن واقعی بودن است.

برتری فقط در میان مردمان تحت ستم، زنان و مردان می تواند وجود داشته باشد، اما آنها در یک جنسیت و زمانی که به ظلم رضایت می دهند، آن را متفاوت تجربه می کنند. این رضایت آگاهانه درست نیست، بلکه رضایت تولیدی است. چگونه مادری (مادر خوب) به عنوان اوج زندگی یک زن، اوج زندگی او تجلیل می شود - یکی از موفق ترین راه های تأیید، تجلیل از شهید است. یک مادر بهتر از همه می‌داند که با امتناع از داشتن صدایی به‌عنوان یک والدین، پدر را به نقش مکمل واگذار کند، و سپس ما مردها متهم می‌شویم که تنها زمانی که از او خواسته می‌شود کمک می‌کنیم، و مادر را به دوش می‌گذاریم تا بار پدر و مادر بودن پیش‌فرض را به دوش بکشد. هیچ مدرکی برای ادعای مادر وجود ندارد. روایت صادقانه این ادعا این است که مردسالاری ایجاب می کند که مادران مسئولیت مراقبت از کودک را به دوش بکشند. کارهایی که زنان خوب انجام می دهند - اغلب نقش یک مادر خوب این است که به فرزندان خود نحوه نشستن را آموزش دهد (با پاهای کنار هم و شلوار). چگونه باید لباس بپوشند (متواضعانه)، چگونه باید صحبت کنند (با احترام با مردان) و غیره.   ظاهراً در مورد محافظت از زنان است، اما اگر اصرار داشته باشیم که زنان خوب لیاقت امنیت را دارند، روی دیگر سکه محکوم کردن زنان بد به دلیل ناامنی است و آنها این درخواست را دارند. این منجر به سرزنش قربانی از قبل می شود و قربانیان خشونت مبتنی بر جنسیت را به این فکر می اندازد که چه کاری می توانستند انجام دهند تا قربانی نشوند.

فقط زنان نیستند که این را می شنوند. پسرهای اینجا این توصیه را می‌پذیرند و تصمیم می‌گیرند که چه کسی دختر خوب و چه کسی دختر بد است. وقتی در این مسیر قرار گرفتیم، تبدیل کردن هر دختری به یک دختر بد آسان است و او آن را درخواست می کند. در مورد تجاوز جنسی و قتل نیربهایا در دهلی نو در سال ۲۰۱۲، یک بحث این است که او نباید در آن زمان بیرون می بود.

بعدش چی؟

باید به خاطر داشته باشیم که خشونت فقط فیزیکی نیست. همچنین ساختاری است مانند دستمزد کمتر برای همان کار و موانع بیشتر برای نمایندگی سیاسی. این علمی است که چگونه ما چنین قوانین رفتاری سختگیرانه ای برای دختران داریم، اما پسرها معذور هستند زیرا پسرها پسر خواهند بود. همه اینها به هم مرتبط هستند. نمی توان تنها یک جنبه را بدون ذکر جنبه های دیگر برجسته کرد. اگر می‌خواهیم مردها واقعاً متحد باشند، شکایت از این که اگر این خواهر/همسر/مادر شما بود، کافی نیست. ما باید راه هایی را بشناسیم که مردسالاری به مردان آسیب می رساند و راه هایی که زنان در تداوم آن شریک هستند. ما هرگز مردسالاری را تا زمانی که به عنوان مجرمان مرد و زنان قربانی بی گناه معرفی نشوند، از بین نخواهیم برد.

https://groundviews.org/۲۰۲۴/۱۱/۲۷/men-cry-too/

کد خبر 22132

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 15 =